جدول جو
جدول جو

معنی ته خان - جستجوی لغت در جدول جو

ته خان(تَهْ)
اصطلاح بازی نرد خانه آخر نرد، مقابل افشار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شش خان
تصویر شش خان
خیمۀ مدور یا شش گوشه، شش طاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ده گان
تصویر ده گان
ده ده، ده تا ده تا، ده تایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از به سان
تصویر به سان
مثل، مانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
مسیحی، که قائل به سه اقنوم اب، ابن و روح القدس باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه تا، سه تایی، سه بار، سه چند، سه نوع، سه قسم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته دار
تصویر ته دار
آنچه دارای عمق و گودی باشد مانند بشقاب یا ظرف دیگر، آنچه دارای پایه باشد مانند جام و پیاله
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته، تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، تی گیله، تایله، تاه، دغدغان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
غذایی که از گوشت، ماست، زعفران، تخم مرغ، ادویه و امثال آنکه بین لایه های پلو قرار می دهند، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
پایه دار، مانند جام و جز آن، کم عمق. (ناظم الاطباء). رجوع به ته و ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لِ)
دهی از دهستان آتش بیگ است که در بخش سراسکند شهرستان تبریز واقع است و 428 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
بمعنی خانی که بر آن طعام و نان نهند. (انجمن آرا) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نام یکی از بزرگان باستانی نصیریان یعنی علی اللهیان. و او را خان آتش نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(چَ هَِ)
مجازاً قبر. گور:
برکشید آن غریق را بشتاب
در چه خاک بردش از چه آب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(چِ)
مرکب از ’چه’ استفهام + ’گونه’، چه سان ؟. رجوع به چگونه شود
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی از دهستان و بخش سیمکان است که در شهر جهرم واقع است و 677 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَهْ نَ / نِ)
مکانی که در زیرزمین سازند و در ایام گرما، در آنجا نشینند، به عربی آن را مطموره و به فارسی نهانخانه نیز گویند. (آنندراج). زیرزمین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زیرزمین و غار و مغاره. (ناظم الاطباء) : نواب معزی الیه که از ترس گلولۀ توپ، ته خانه ای بجهت خود از حفاران کنده و در آنجا مقیم بود. (مجمل التواریخ گلستانه) ، آخرین اسباب کم ارز خانه. آنچه باقیمانده است از چیزهای کم بها بعد از فروش اسباب خانه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ته و ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(تَهْ)
نامی است که در رودبار به درخت داغداغان دهند. رجوع به داغداغان شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
لقبی است که (دشمنان) آغامحمدخان مؤسس سلسلۀ قاجاریه را داده اند، دسترسی داشتن:
باری خیال یار ز پیش نظر مشو
چون بر وصال یار نداریم اختیار.
(منسوب به حافظ).
، برگزیدن. انتخاب کردن: بیعت کردم بسید خود... بیعت فرمانبرداری و پیرو بودن و راضی بودن و اختیار داشتن. (تاریخ بیهقی).
پیوسته مرا در همه فضیلت
رایت ز همه اختیار دارد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
کدخدا و رئیس و بزرگ ده و قاضی ده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 60هزارگزی شمال خاوری لنده مرکز دهستان. دارای 150 تن سکنه است. آب آن از چشمه و رودخانه تأمین می شود. ساکنین از طایفۀ طیبی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شش خان
تصویر شش خان
خیمه مدور چادر گرد، پرده سرا پرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخته خان
تصویر اخته خان
لقبی که به آغا محمد خان قاجار دادند (البته دشمنان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه خان
تصویر سه خان
خانه سوم از نرد سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به دان
تصویر به دان
داناتر
فرهنگ لغت هوشیار
کاروانسرایی که شتران را در آن جا مسکن و غذا دهند و نگهداری کنند طویله شتر اشتر خان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ته چین
تصویر ته چین
پلویی که در میان آن قطعات بزرگ گوشت نهاده و پخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تف دان
تصویر تف دان
ظرفی که در آن تف ریزند، تفل دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه بار سه افعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
قایل به تثلیث: مسیحی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سه گان
تصویر سه گان
سه بار، سه مرتبه، سه دفعه
فرهنگ فارسی معین
((تَ))
خوارکی از پلو که در میان آن تکه های بزرگ گوشت یا مرغ نهاده و پخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تب خال
تصویر تب خال
((تَ))
تاولی که بر اثر تب در کنار لب و دهان بوجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سه خوان
تصویر سه خوان
((~. خا))
قایل به تثلیت، مسیحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چه سان
تصویر چه سان
به چه صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
هم خوان، پی خوان
فرهنگ گویش مازندرانی